نی نی نازم

ماه دهم زندگی گل پسرم

می بینی مامان دنیا چه زود میگذره ؟ یه روزی می گفتم کی میشه به دنیا بیای و لحظه شماری به دنیا اومدنت رو میکشیدم ، بعد که به دنیا اومدی و میدیدم گریه میکنی همه اش میگفتم کی میشه زودتر دو سه ماه اول رو سپری کنی و دیگه زجر نکشی ... آخه وقتی گریه میکردی ناله میز دی عشقم ... ولی الان که همه اش تو جنب و جوشی دلم برای اون روزا تنگ میشه ... البته عاشق جنب و جوشتم ها ولی همه اش نگاهت میکنم و میگم این همون پسر کوچولوی منه که هرجا میخوابید تا صبح یه وول کوچولو نمیزد ؟ الهی مامان دورت بگرده ... دستت رو میگیری به مبل و صندلی و سبد اسباب بازیهات و من و بابایی و خیلی خوشگل سعی میکنی بایستی ولی هنوز یه کم زوده مامانی عجله نکن ... ببین دنیا چه زود میگذره...
19 آبان 1393

اولین محرم پسرم زیرسایه آقا اباعبدالله و آقا ابالفضل

پسرم لباس سقا پوشید و روز تاسوعا به یاد شش ماهه کربلا مشکی تنش کرد که الهی به حق عصمت و طهارت این خاندان همیشه زیر سایه شون به سلامت و موفقیت ایام رو به کام بگذرونه ... بابایی نذر سلامتی دانیال نازنین رو داشت و تو نذری خاله سهیم شد تا پسر گلم رو خادم آقا اباعبدالله کنه و بیمه خاندان پاکش ... عاشقت هستیم مامانی ...
13 آبان 1393

یه عالمه از اولین های پسرم در نهمین ماه زندگی قشنگش

پسر عزیزتر از جونم ماهی که گذشت یعنی نهمین ماه از زندگی قشنگت که رونق و صفا و دلخوشی رو برامون به ارمغان آورد پر بود از اولین ها نازنینم ... نمیدونم کی این وبلاگ رو میخونی ولی مینویسم برات به امید روزی که اینجا رو بخونی و لذتش رو ببری ... این روزها که شما نازنینم رو دارم همه اش از مامانم میپرسم مامان من کی راه افتادم ؟ کی نشستم ؟ کی حرف زدم ؟ کی دندون درآوردم ؟ منم اینکارو میکردم ؟ و یه عالمه سؤال جورواجور دیگه ... ولی تو جواب هیچ کدوم از سؤالام به نتیجه قطعی نمیرسم ... چون گذر زمان خیلی چیزهارو از ذهن آدم محو میکنه ... تصمیم دارم اینجا برات بنویسم برای روزهایی که ممکنه این سؤالات توی ذهنت نقش ببنده ... ولی از ته دلم ، دلم میخ...
12 آبان 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نی نی نازم می باشد